این نوشته اوّل بار ۱۱ام فروردین ۱۳۸۵ در «راز» منشر شده. با کمی تغییر، دوباره، اینجا بازنشرش میکنم.
دیشب ـ دیروقتِ شب بود ـ وقتی که داشتم ظرف میشستم، فکر میکردم دو جور ظرف شستن وجود داره: بقول دوستی، جور اوّل و جور دوّم! یا در واقع، ظرف شستن با وجدان و بیوجدان. خصایلِ ممیّزهی این دو، از اینقرارست:
- اگه وجدان داشته باشی، ظرفهایی رو که از قبل شسته شده و تو سبدِ خشککن مونده، جمع میکنی و میذاری سر جاشون. در غیراینصورت، یعنی اگه وجدان نداشته باشی، جدیدیها رو به قدیمیها اضافه میکنی.
- توی ظرف شستن باوجدان، برای شستن ظرفهای مختلف، از بین ابزارهای موجود، مناسبترینشون رو انتخاب و استفاده میکنی؛ مثلاً تفلون رو با ابر میشوری و ظرفهای باریک و بلند (مثل بطریهای با دهنهی باریک) رو با بُرُس و … ولی برعکس، تو ظرف شستن بیوجدان ـ مخصوصاً وقتی جایی مهمونی! ـ ظرفها رو با خشنترین وسیلهی موجود ـ که کار رو یه سره میکنه و همون دفعهی اوّل ترتیب همهی کثیفیها رو میده ـ میشوری؛ احتمالاً با سیم ظرفشویی.
- تو ظرفشویی بیوجدان یه مجموعه از قاشق-چنگالها رو با هم آب میکشی. برعکس، اگه وجدان داشته باشی، دونهدونه و با حوصله.
- وقتی که با وجدان ظرف میشوری، حتّا اگه واست ناخوشایند باشه، از آب داغ استفاده میکنی. اگه وجدان نداشته باشی، دمای آب رو اونطوری که حال میکنی، تنظیم میکنی.
- اگه وجدان داشته باشی، بیرون بشقابها، دیگها و … رو بخوبی توشون میشوری. اگه هم که وجدان نداشته باشی، به شستن داخلشون رضایت میدی. (در مورد دیگ و قابلمه، این اصل خیلی مهمه گویا. چون در دفعات بعدی طبخ غذا، چربیهایی که بیرون ـ خصوصاً، کف ـ ظرف باقی مونده، روی شعله، میسوزه و گندِ کار در میآد!)
- چشم آدمهای باوجدان وقت ظرف شستن، بیشتر از دستشون کار میکنه. چشمها، مثل یه ناظر سختگیر، کیفیت شستشو رو تأیید یا رد میکنن و اگه ظرفی از واحد کنترل کیفیت چشمها عبور نکنه، عودت داده میشه! امّا آدمهای بیوجدان خیلی با چشمشون کاری ندارن. اونها ترجیح میدن، در حد معمول از دستشون استفاده کنن و کاستیهای احتمالی رو نبینن. اونها فقط به وظیفهشون ـ اونطوری که ابلاغ شده: ظرفها رو بشور ـ عمل میکنن.
- اگه وجدان داشته باشی، بعد از ظرف شستن، «تعقیبات»، یعنی عملیّات ناخوشایند و نادلچسبِ برداشتنِ آشغالها از صافی، تمیز کردن سینک و شستن ابزار شستشو رو هم انجام میدی؛ در غیراینصورت، باز فقط به وظیفهی تعیینشدهات ـ شستن ظرفها ـ اکتفا میکنی. خوشبختانه، میتونی خودت رو به اون راه بزنی که کار موظّفت رو انجام دادهای و خلاص!
بهرحال…
کاری که میتونه ظرف شستن رو لذّتبخش کنه، حرف زدنه. اگه تنهایی ظرف میشوری، میتونی با خودت حرف بزنی و فکر کنی و لذّت ببری و اگه یارِ کمکی داری ـ که یکی، کفمالی میکنه و دیگری، آبکشی ـ با اون گپ بزنی. خب… از بین آدمهایی که اینجا رو میخونن یارِ ظرفشویی بعضیها بودهام. از این بین، یکی که برای حفظ آبرو [ی خودم!] اسمش رو نمیآرم، بطور متوسّط، از هر دو قطعهای که کفمالی میکنم، وقتِ آبکشی، یکی رو پس میفرسته و عودت میده. گرچه، سختگیرترین یاری که تا حالا دیدهام، پدرم بوده. هفتهی پیش داشتیم با هم ظرف میشستیم که متوجّه شدم تقریباً همهی ظرفها رو یه بار دیگه میشوره و آخرش هم احساس کردم که محترمانه اخراجم کرد! امّا «رلهترین» یار کمکی هم سیناست؛ که در حد نیاز و کاملاً هماهنگ با هم، وجدان خرج میکنیم.
6 Comments